پنجم ما رایت الا جمیلا
«کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیکِ..»؟ کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟
ما رأیت الا جمیلا، هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم...» جز زیبایی ندیدم، جمعیتی بودند خدای متعال شهادت را بر آن ها نوشته بود و آن ها به شهادت رسیدند.
برای من همه محرم همین دو جمله است. همین دوجمله به ظاهر کوتاه بین ابن زیاد و حضرت زینب. زینب دل و دین مرا با همین جمله تصاحب کرده: ما رایت الا جمیلا.
حیرانم که چطور می شود در دل تلخ ترین و غمبار ترین و اشکبارترین حادثه فقط زیبایی دید. چطور می شود این همه خون دید و جنگ دید ، صدای شیون و ناله شنید خستگی و گرسنگی کشید و در جواب قاتل برادر گفت من جز زیبایی ندیدم...........
این جمله برای ما طلبکارهای درگاه خداوندی است. مایی که خدا همیشه به ما بدهکار است. مایی که فکر می کنیم کار خدا راضی نگه داشتن ماست. اگر عبادتی باشد برای این است که نکند بلایی سرمان بیاورد و کم و کسری پیش بیاید و آب توی دلمان تکان بخورد.... مبادا خوشی و رضایتمان خدشه دار شود... اگر مصیبتی برسد تقصیر خداست که مواظب ما نبوده که حواسش نبوده و اشتباهی رخ داده!! مایی که با کوچکترین غم خدایا پس کجایی!! و چرا من!! سر می دهیم.......
محرم برای ما غافلانِ پریشانِ توهم زده است. محرم برای دلهای نا آرام و حالهای خراب ماست. گریه ای اگر هست به حال زار خودمان است. به ما که این همه با زینب فاصله داریم. که این همه از او دوریم.
محرمهای زیادی گریه کرده ام برای سرهای بریده . برای لبهای تشنه. برای زینب بر بالای تل زینبیه . برای امام حسین در گودی قتلگاه. خدایا نادانی منو ببخش........
امسال اما چشمهای من فقط اشکبار همین یک جمله است. خدایا نکنه بمیرم و جمله زینب را درک نکنم. خدایا نکنه روز مرگم برسه و نفهمم چطور می شه توی همه اتفاقات زیبایی را دید. تو را دید و هیچ چیز دیگری ندید. خدای عزیزم ، خدای مهربونم، این چیزی که من از تو می خوام هیچ کس دیگری نمی تونه به من بده.......این اولین باره که از تو چیزی به این بزرگی و به این ارزشمندی می خوام. من از تو یک دیده زیبا بین می خوام خدایا هر چقدر لازم باشه صدات می زنم و تکرار می کنم. خدایا من از تو می خوام. عمری بدی و فرصتی که همه این تجره های ناب را درک کنم. خدایا کمکم کنی و فرصت بدی دنیای ویرانم را بسازم و حال خرابم را خوب کنم.